حقیقت عشق
فرصتی نمانده است
بیا همدیگر را بغل کنیم
فردا
یا من تو را می کشم
یا تو چاقو را در آب خواهی شست
همین چند سطر ...
دنیا به همین چند سطر رسیده است !
به این که انسان کوچک بماند بهتر است ،
به دنیا نیاید بهتر است
اصلا
این فیلم را به عقب برگردان
آنقدر که پالتوی پوست پشت ویترین ، پلنگی شود
که میدود در دشتهای دور
آنقدر که عصاها
پیاده به جنگل برگردند
و پرندگان
دوباره بر زمین …
زمین …
نه !
به عقب تر برگرد
بگذار خدا
دوباره دستهایش را بشوید
در آینه بنگرد
شاید ...
تصمیم دیگری گرفت ...
*می گویم راضی ام به رضای خدا....
اما دروغ می گویم!
تو برگرد...!
**گاهی به خاطرش ماندن را تحمل کن...رفتن از دست همه بر می آید!
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در جمعه 29 شهريور 1392برچسب:, ساعت
1:12 توسط SADAF| نظر بدهيد |
Power By:
LoxBlog.Com |